اجتماعی
❗️رنجمندی؛❗️

کارگران همانا سرشناسترین انسانهای تاریخاند که در جولانگاهِ چنگالهای نامرئی و افسونگریهای سوداگری در عصر سرمایه، در گمنامیِ جهانِ سرکوبگرِ توماس هاردی میانِ تلنباری از بهرههای نابرده سرکوب میشوند..
کارگران، همان کنشگرترین انسانهای عصر جدید که بنا به رسالتِ ذاتیِ دستها و پیوند دیرینهشان با ابزارها، خالقانِ جهانی آزاد و درهم شکنندگانِ نظمی به غایت آهنیناند…
عدالت، آزادی، برابری و رهایی از سلطه، تنها خواستههای این پیکارگرانِ پولادینِ عرصه کار و کارگری بوده که چونان گلولهای جانانه بر قلب تاریکِ تاریخ شلیک میشوند.. این رنجبرانِ ستمدیده در عصرِ نکبت، چنان خالصانه انسانیت را بار دیگر به انسانهای مکانیزه شده یادآوری میکنند، که هیچ نیرنگی توانایی محوکردنِ آرمانهای تراشخوردهشان را بر خود نمیبیند..
بنا به روایتِ کلویتس پشتِ کاخهای پایتخت، کارگران در اسفناکترین لحظه هستی، بر تابوتِ آمال و آروزهای عصر جدید اندیشه میکنند.. این انسانهای رنجدیده که دستهایشان دلالت بر زایشِ دورانی دگر دارد، هیچ پایانی جز محوِ سرکوبگریهای عصر سرمایه بر این داستانِ تلخِ نگونبختیها متصور نیستند..
به سیمای کارگران خیره شوید، این تنها راهِ رسیدن به تاریخ رنجبرانِ دورانِ موجوداتِ دو پاست..
خیره شوید، به خط خوردگیهایی که کلویتسِ نقاش بر جهانِ هاشور خوردۀ کارگران جاری میسازد تا شارحِ روزها و شبهای مملو از تلخیِ روزگارِ کارگرانی باشد که در طاقتفرساترین لحظۀ هستی هر تعریفی از رنج و محنت را باری دگر در قامتی نوین بازنمایی میکنند.. کلویتس در نمایشِ مصیبتها و مشقتهای زندگی تهیدستان، شکنجهگرِ قهاریست تا حدی که به میانجیِ رنگهای تیره و مات و حضور فیگورهای دفرمه، رنجدیده و زمخت، بومهای نقاشی را به قابی برای نمایشِ تراژدیهای سهمگینِ طاقتفرسا بدل میکند.. و از اینجاست که او قلم بر خونِ خود ساییده و طرحی دگرگون از ناخوشایندیهای تاریخِ رنجکشیدگان تصویر میکند…
او نگاهش را بر کارگرانِ تهیدست و نگونبختیهای مضاعفی که بر زندگانی آنان سایه افکنده متمرکز میکند، در اکسپرسیونیسمِ آزاردهندۀ کلویتس، رستگاری زیرِ تازیانههای فقر و گرسنگی تباه میشود و تمام آرمانهای انسانمدارانه بر بوم نقاشی سلاخی میگردد.. در عصری که هر امر مقدس و نامقدسی در خدمت سرمایه دُم تکان میدهد، کلویتس زاویه دید مخاطب را متوجه پلشتیهای پیدا و پنهانِ پشتِ کاخهای پایتخت میسازد..
در نگاره کلویتس، جهان، مملو از آشوبی آرام تصویر میشود و سیمایی رنجور و ستمدیده به تازیانه قلموی نقاش بازنمایی میشود.. او در لامکانی رنگ و رو باخته به میانجی تکیدگی و فرسودگیِ فیگورهایش، پرده از ملالتهای تمدنِ جدید به کنار میزند و روایتی ماخولیایی از چهره نازیبای فقر و تنگدستی کارگران تصویر میکند.. کلویتس، فقر، گرسنگی و رنجمندی کارگران را چون شرارههای آتش بر جهانی مشتعل فرومیریزد تا شعله بر جان وجدانهای خفته ریخته باشد..
اول_مه
روز_جهانی_کارگر